امير و سارا

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ من هر روز و هر لحظه نگرانت ميشوم كه چه ميكني؟پنجره اتاقم را باز ميكنم و فرياد ميزنم:تنهاييت براي منغصه هايت براي منهمه بغض ها و اشك هايت براي منبخندبرايم بخندآنقدر بلندكه همه بشنوند صداي خنده هايت راصداي هميشه خوب بودنت را*********************ت.ت سارايي:29آبانت.ت امير:21فروردين(امير و سارا) امير و سارا...ادامه مطلب

خدایا این روزا رو ازمون نگیر... امير و سارا...

چهارشنبه 3.4.94 پرواز شیراز-کرمان ساعت 12:45 تو فرودگاه بودم بهت نگفته بودم میام اما خودت ی جورایی فهمیده بودی همه مخالف اومدنم بودن اما من فقط میخواسم پیشت باشم واسم مهم نبود بالاخره وقتش رسید 13:45 کرمان با تاکسی اومدم از پنجره خونت دیده بودی باورم نمیشد پیشتم اومدی دم در گفتی حس میکردم میای وااای چقدر خوبه که کنارتم کاش هیچوقت زمان جلو.نمیرفت خستم بود خوابیدیم تا عصر  دوستات بودن اونجا چقدر ارزو داشتم بیام اونجا چند روز عصر حاضر شدیم همگی رفتیم بیرون  وای خدا چقدر این ثانیه ها خوبن کاش همیشگی بودن اصلا نمیدونم چی بنویسم چجوری بنویسم اشکام بند نمیان بهت امير و سارا...ادامه مطلب

امروز اومدی دنبالم با داداشیت بودی 

اول وایسادیم ابمیوه گرفتیم از سوپری سر کوچمون بعو من باید میرفتم دندونپزشکی

پایین وایسادی من رفتم ی 20دقیقه طول کشید

میخواستیم بریم واسه گوشی تو که سوخته بود 

من ایفون امینو گرفته بودم عکس میگرفتم 

رفتیم ستارخان گوشیتو دادی دوتامون میخواستیم گوشی بخریم هی روزگار فعلا که نمیشه

دیگه ی دور زدیم منو بردی اموزشگاه مدرکمو بگیرم 

بعدم رسوندیم خونه

مرسی امروز اومدی دوتا کار مهمم رو انجام دادیم

امير و سارا...

بهترین هفته ی زندگیم رو پیش رو داریم عشقم که امروز اولیش بود عااااالی عاشقتم نفسم

قربونت اون همه.شیرین بازیات بشم

با هم ناهار خوردیم کلی خندیدیم وااای چقدر تو.خوبی عشقم همه.کسم....

امير و سارا...